جاتون خالی...
اینم از افطاری خوشمزه ما:))
جاتون خالی:)
خنکه خنک:)
فک کنم روزه کله گنجشگی بوده(:
اینم از افطاری خوشمزه ما:))
جاتون خالی:)
خنکه خنک:)
فک کنم روزه کله گنجشگی بوده(:
رمضان از دست می رود یا من؟
همه چیز مثل قبل است این ماه با ماه گذشته تفاوتی نداشت!
فقط کمی ساعت غذایی مان تغییر کرده است
ومن فقط گرسنه وتشنه بودم!
رمضان دارد می گذرد…
شکم خالی شد!
اما هنوز دل پر است از غیر تو!
خدایـــا نکند نسخۀ رمضانت هم جواب ندهد مرا؟!
خدایـــا گفتم دست خالی،
زشت است…
مهمانی رفتن!!
دست پُر آمده ام
دستی پُر از گنـاه
چشمی پُر از امیـد
بمانم یا برگردم؟!؟
ولی من قصد ماندن دارم!
گفته ام به او هم تاصاحب خانه را نبینیم از جایم تکان نمی خورم…
بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، حضرت آدم(ع) بود.
روایت در این باره چنین میگوید:
-«إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ (ع)…»؛[1]
هنگامی که حضرت آدم(ع) از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند. پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز گرسنگی و تشنگی را واجب نمود. و اگر در شب چیزی میخورند تفضلی است از جانب پروردگار.
این روایت تصریح دارد به اینکه اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم میکند.
-اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر(ص) و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی(ع) بود:
«…قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ (ص) بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ (ص) یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب…»؛[2]
ابو سعید خدری میگوید؛ با رسول خدا در مکه بودم که مردی اعرابی بلند قامت… وارد شد، گفت ای محمد …. پیامبر(ص) گریهای شدیدی کرد به گونهای که اشک بر صورت حضرت جاری شد…. بعد از فرمود ای اعرابی…. اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد…. امام علی(ع) بود.
*پی نوشتها:
[1]. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضر الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 74، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 331، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.
برچسب ها: حضرت علی ع ، روزه
✅حجت الاسلام صدیقی: اگر مردم باطن ماه مبارک رمضان را می دانستند!
در رویایات آمده است “اگرمردم می دانستند در باطن ماه مبارک رمضان، خداوند چه عطایایی برای مهمانانش ذخیره کرده است آرزو می کردند تمام سال ماه رمضان باشد".
اگر انسان روایات و آیات را درباره ماه رمضان ببیند، از شوق روح او پرواز میکند.
♦️هیئت عشاق الحسین، خرداد 94♦️
✅حجت الاسلام مؤمنی: از امور موثر در مراقبه روح و جسم ،روزه است
از اموری که در مراقبه روح و جسم موثر است روزه است که متاسفانه افراد توجه نمی کنند آن هم در این ماه باید توجه ویژه شود.
خدا مهمانی ای ترتیب داده است که در منازل خودمان است.
ما روی نیاورده ایم به ماه مبارک بلکه خدا و ماه مبارک روی آورده به سوی ما؛ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ.
در این ماه هم برکت هست، هم مغفرت، هم رحمت و هم اموری که در توجه دادن خدا به خود باید انسان از آن استفاده کند.
در توجه دادن خدا به خود انسان باید چه کند؟ امتثال اوامر الهی و اجتناب از نواهی الهی.
در این ماه نفس می کشید عبادت است، راه می روید عبادت است .این ماه سرشار از برکت است. ماه هوشیاری است.
♦️شب اول ماه مبارک رمضان در مهدیه تهرانپارس، خرداد ماه 1394♦️
✅حجت الاسلام علی پناه: روزه، تمرینی برای مخلصانه زندگی کردن
حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبۀ فدکیه فرمودند که خدا روزه را قرار داد برای ما تا یک تمرینی باشد برای اخلاص.
چون وقتی نماز می خوانی همه می بینند، ذکر که می گویی همه می بینند، اما تنها عمل خیری که خفی و پنهان است روزه داری است.
روزه تمرینی است برای اخلاص و مخلصانه زندگی کردن.
خداوند می فرماید: روزه برای من است و اجر روزه هم خود من هستم. خود خدا اجر روزه است،چرا؟ چون این عمل خالصانه است.
هرکس در این عالم با اخلاص عمل کرده است برده است و نام و نشان و عزت پیدا کرده.
منبع:وارث
هیئت پیروان امام حسین(ع)، خرداد 95♦️
دلگیــــرم حاجی … !!
هر چه که می می دَوَم…،
به گــَرد ِ پایتان هم نمیرسم..
مسئلـــه یک سربند و یک لباسِ خاکی نیست ..
حاجی…
هوای دلم از حدِ هشدار گـــذشته ….
روبروی عکست ایستاده ام و به نگاهت خیره مانده ام…
تو هم چشمهایت مدتهاست به من خیره شده و من مثل کودکی لجباز به هر سو میدوم تا به خیال خودم دیگر تحت تعقیب چشمهایت نباشم…!
گم میشوم میان دلبستگی های روزانه ام…
و با چشمهایی اشک الود دوباره به التماس یک نگاه دیگر بر میگردم سمت تو…
دوباره نگاهت را به زندگی ام گره میزنی!
راه روشن میکنی برایم..
و من دوباره لجبازی های کودکانه ام را از سر میگیرم و غفلت زده خودم را به جاده خاکی میزنم!
حس یک کور محروم از روشنایی رهایم نمیکند!
نمی بینم تورا… و این درد دارد!
این طور نمی شود! هنوز عاشق نشده ام…!
هنوز فاصله دارم… تا مرد میدان عشق شدن!
برای همین است که معنی نگاه هایت را نمیفهمم…
گم شده ام… چون تورا گم کرده ام…
باید فکری به حال این دل کرد که فقط مدعای عشق است!
وگرنه این دل کجا و…
رسیدن به قافله ی عشق کجا ؟!؟
ساعت 9 صبح است.خورشید در آسمان… .
حاج رضا،آرایشگر پیر محله،با گفتن یک بسم الله درب سلمانی(آرایشگاه) را باز می کند….
چند دقیقه بعد پسری جوان وارد سلمانی میشود:
- سلام حاج رضا.
-به به. سلام آقا سینا. چه عجبه…یادی از آرایشگر پیر محلتون کردی….چطوری ؟خوبی؟
- ممنون.شما خوبید؟
حاج رضا با خنده می گوید:
- شما که خوب باشی ما هم خوبیم.بفر ما تو دم در بده….
در حین اینکه با هم گفتگو می کنند،حاج رضا وسایل کارش را آماده می کند:
-خب آقا سینا بفرما یشین رو صندلی.
- چشم…راستی حاج رضا ! من هر بارکه میام روی صندلی سلمونی شما بشینم،خاطرات بچگی هام واسم مرور میشه…..عجب دورانی داشتیما!!!
سینا با حسرتی که در کلامش مشخص است ادامه می دهد:
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند..
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
“عیدتون مبارک”