بعضی وقتا میگم ای کاش بود......
قرار گذاشتیم باهم بریم زیارت⭐امام رضا(ع)⭐️… بعدازچند روز من کارام هماهنگ شد و بیلیط هم گرفتم٬ اما فقط یه دونه! بیشتر پول نداشتم٬ و قرار بود پیش عده ای از رفقا که اردو میرفتن مشهد بریم٬ وفقط بلیط رفت و برگشت از خودمون باشه.
بهش گفتم هماهنگه شب راه آهنباش بچه های فلان جا که قرار بود باهاشون بریم شب حرکت میکنن٬ منم بلیط برا همون موقع گرفتم…
شب زنگ زد بهم گفت کجایی یه ربع دیگه قطارحرکت می کنه؟ گفتم من گیر کردم تو برو من خودمو می رسونم… مثل اینکه فهمیده بود تو راه که راضی شدم اون بره خودم نرم.
حالا در هر صورت صبح رسیده بودن مشهد٬ دم غروب بود که یکی از بچه های اون اردو زنگ زد گفت این رفیقت تا رسیدیم مشهد رفت حرم هنوزم نیومده! گفتم پیداش کن نگران شدم؛ سر نماز مغرب دیده بودنش تو حرم که گفته بود تا فلانی نیاد من نمیام بیرون حرم! از آقا خواستم…
…تهران مضطرب بودم٬ فکر کردم گم شده و… گوشیم زنگ خورد٬ یکی از بچه های تهرانپارس بود٬ گفت بلیط رفت و برگشت مشهد دارم هوایی٬ دوتا! اونی که قرار بود بیاد٬ نمیاد تو اگه میای بیا…
(مهمون من)
دو سه ساعت بعد حرم دیدمش از حال داشت میرفت٬ تقریبا دو روز بود غذا نخورده بود؛ تا منو دید بغلم کردو گفت ما بی معرفت نیستیم٬ دمت گرم آقا…
از خوشحالی و حالی که داشت گریم گرفت احساس کردم اصلا نمیشناسمش…
بعضی وقتا میگم ای کاش بود…..خدایا…سبک رفاقت ماروهم مثه شهدا کن……..
شهید علی خلیلی
شهید امر ب معروف ونهی از منکر