خداوندا! روزي شهادت ميخواهم كه از همه چيز خبري هست، الا شهادت ..
… خداوندا! فقط ميخواهم شهيد شوم، شهيد در راه تو…
خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده.
خداوندا! روزي شهادت ميخواهم كه از همه چيز خبري هست، الا شهادت…
با تمام وجود درك كردم كه عشق واقعي تويي و عشق به شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق است…
نميدانم چه بايد كرد؛ فقط ميدانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت ميباشد. واقعاً جايي براي خودم نمييابم. هر موقع آماده ميشوم چند كلمهاي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نميدانم كدام را بنويسم؟ از درد دنيا، از دوري از شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا و هزاران هزار حرف ديگر كه در يك كلام اگر نبود اميد به حضرت حق واقعاً چه بايد ميكرديم؟!
راستي چه بگويم؟ سينه هایم از دوري دوستان سفر كرده، از درد، ديگر تحمل ندارد. خداوندا! تو كمك كن چه كنم؟ فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم. خداوندا! خود ميدانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب ماندهام و دوران سخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم! اي خداي عزيز و رحيم و كريم! تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم…
وقتي به عكس شهدا نگاه ميكنم، از درد سختي كه تمام وجودم را ميگيرد، ديگر تحمل ديدن ندارم… دوران لطف بي منتهاي حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق دوران، رسيدن آسان به حضرت حق. واي! من بودم نفهميدم. واي! من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر؛ خداوندا! خودت كمك كن. خداوندا! تو را به خون شهداي عزيز و همه بندگان خوبت قسم ميدهم شهادت را در همين دوران نصيب بفرما.
و توفيقم بده هر چه زودتر به دوستان شهيدم برسم…
فرازی از وصیت نامه شهید احمد کاظمی
شهدا انگار دیدارتان نزدیک است …
شهدا مبادا جابماند این کبوتر پر شکسته از آشیانتان…
شهدا مبادا جا بمانم از سفری که قرار است به سوی شما باشد…
شهدا
{غریبم…غریب مانده به ره را به کاوان برسان…}
{ز.ا}