بچههایم را زینبے تربیت کن...
.بسـْــمِ رَبِّـــــ الشُهـَــــدا .
گزیده اے از مصاحبه با همسر شهید مسلم سوارے:
شب دوم محرم دوباره ناصر با همان شماره که یک طرفه هم بود با ما تماس گرفت.
به خودم گفتم بگذار بهانهاے جور کنم تا اگر ناصر راست مےگوید که به سوریه رفته، به خانه برگردد.
گفتم ناصر مےخواهم چیزی بگویم.
گفت چے شده؟
گفتم کلیه بنیامین عفونت گرفته و دکترها هم جوابم کردند و گفتند اگر امضا و رضایت پدرش نباشد، فرزند تان را عمل نمیےکنیم.
الان حاضرے به خاطر حضرت زینب(س) بچه ات بمیرد؟
ناصر حرفے به من زد که از خودم و از دروغے که بهش گفته بودم خجالت کشیدم.
امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) مد نظرم آمدند.
به من گفت مادر علے! در این وضعیت خودت قاضے باش و قضاوت کن.
بچهات عزیزتر است یا حضرت زینب کبرے(س) که از کربلا تا شام با تازیانه کشاندندش؟
از آن روز حضرت زینب(س) صبرےبه من دادند که احساس نکردم ناصر پیش ما نیست. به ناصر گفتم برو.
خوش به سعادتت و ما را هم دعا کن. یادم هست به من گفت مرا حلال کن و بچههایم را زینبے بار بیاور. این آخرین حرف ناصر بود.
#روحمان_با_یادش_شاد