آقای تنها...

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

انقلاب مثل بوی خوش گلهاست...

23 بهمن 1394 توسط اقای تنها...


مقام معظم رهبری:«انقلاب کالا نیست که بشود صادرش کرد.انقلاب .محموله نیست که بتوان آن را بجای دیگری صادر کرد

.ما انقلاب را صادر نکردیم .گفتند انقلاب را صادر نکنید؛ ما گفتیم انقلاب مگر کالاست که انسان آن را صادر کند؟!نقلاب با جاذبه های خودش صادر شده.

انقلاب مثل بوی خوش گلهاست؛ خودش صادر می‌شود. انقلاب مثل باد بهاری است؛ خودش فضاهای گرفته و متعفّن را عوض و جابه‌جا می‌کند.

انقلاب را کسی نباید صادر کند؛ انقلاب خودش صادر می‌شود.»

منبع:بیانات مقام معظم رهبری درخطبه های نماز عید سعید فطر

1/4/1372

 6 نظر

مواظب باشیم علی فروشی نکنیم...

08 بهمن 1394 توسط اقای تنها...

روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا

رحمتش کند.

اصحاب پرسیدند چطور ؟

مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه

او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.

ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:

شما دو توهین به من کردید: اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید و دوم اینکه

بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟

شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟

تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.

آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.

مولا گریه می کردند و می فرمودند:

به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان

عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند و از گرسنگی سنگ به

شکم خود بسته بودند . . .

مواظب باشیم  ؛ علی فروشی نکنیم . . . (علی زمانمان را میگویم )

التماس دعا…

منبع :افسران جنگ نرم

 10 نظر

نکند.......!!!

05 بهمن 1394 توسط اقای تنها...

زلف شب را به سراپای سحر می ریزم

تا خود صبح به راه تو قمر می ریزم

ساحل چشم من از شوق به دریا زده است

چشم بسته به سرش موج تماشا زده است

جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی

با همان سیصدو دل تنگ نفر برگردی

زندگی نیست ممات است تو را کم دارد

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد

از دل تنگ من آیا خبری هم داری

آشنا پشت سرت مختصری هم داری

منتی بر سر ما هم بگذاری بد نیست

آه، کم چشم به راهم بگذاری بد نیست

نکند منتظر مردن مایی آقا!؟

منتظرهات بمیرند میایی آقا!؟

من بجز تو به کسی جان بدهم ممکن نیست

به اجل مهلت جولان بدهم ممکن نیست

به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنیست

غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنیست

دارد از جاده صدای جرسی ِآید

مژده ای دل مسیحا نفسی می آید

چون قرار همه با حضرت آقا جمعه ست

همه ی دل خوشی هفته ما با جمعه ست

منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست

یوسف گم شده ای اهل حرم آمدنی ست

 2 نظر

خادم امام.مسیحی بود!

28 دی 1394 توسط اقای تنها...

یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون أنوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کرده‌اند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم . اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند.ا مام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارف‌تر هستند.

سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شتری را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل أنوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل أنوش نصرانی رسید، ناگهان متوجّه شدیم أنوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام می‌آید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصاری و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند. چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند، أنوش گفت : ای سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاه‌تر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطّلع هستی - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی .

یکی از روحانیّون مسیحی، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد

امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشه‌ای از اتاق نشست . و جمعیّت همگی سر پا ایستاده و تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت : این فرزندت باقی می‌ماند و ترسی بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگری تا سه روز دیگر می‌میرد، و آن فرزندت که زنده می‌ماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت .

أنوش نصرانی گفت : به خدا سوگند، ای سرورم ! آنچه فرمودی حقّ است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده می‌ماند، از مرگ دیگری واهمه‌ای ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام می‌آورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار می‌گیرد. یکی از روحانیّون مسیحی ، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت : ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد. در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشت‌های سوئی نمی‌کردند، مطالبی را می‌گفتم و کاری می‌کردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. أنوش گفت : ای مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم .

جعفر بصری گوید: یکی از پسران أنوش نصرانی همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزء یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.

منبع:شهید آوینی

 2 نظر

قلب ما راکتوری دارد به نام شهادت ، قلب راکتور ما بتن نمی شود...

23 دی 1394 توسط اقای تنها...

چه خوب سالروز شهادتت را پاس داشتند …
با قاتلانت عهد می بندند ، دست میدهند و می خندند …
چیزی را که برایش خون دادی ، به جای طلا ، بتن می گیرند …
خون و تفکر وعشق تو که به ما درس غیرت داد را چگونه می خواهند بتن بگیرند…
به خیالشان درختی را که تو با خونت آبیاری کرده ای را خشک کردند و بی خبر از آنکه دانه های درخت روزی جوانه می زند …
شرمساریم از بی غیرتی … از بی عزتی …. از بزدلی برخی که نام ایران اسلامی مان را خدشه دار می کنند…
اما دل خوشیم به حضرت سید علی ، همان که تا امر کرد برایش جان دادی…
جانت را کف دست گرفتی و درعرصه علم و عزت و قدرت کشور فدا کردی…
دل خوشیم به امثال شما که فدایی ولایت شده اید …
دل خوشیم به امثال پدرت که گفت یک مصطفی دادیم و صدها مصطفی گرفتیم …
قلب ما راکتوری دارد به نام شهادت ، قلب راکتور ما بتن نمی شود…

 4 نظر

چگونه جامعه ای اسلامی رو به انحطاط و نابودی می‌رود؟

23 دی 1394 توسط اقای تنها...

امام حسین علیه¬السلام قبل از خروج از مكّه و رفتن به سمت کربلا صریحا اعلام فرمودند: «اَلا وَ مَنْ كانَ فينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّنًا عَلي لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا فَاِنّي راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللهُ»: «اي مردم هركس كه در راه ما آمادة بذل و بخشش خون خود است و مهياي دیدار و لقاء خداوند است، با ما بيايد كه ما فردا عازم رفتن هستيم ان شاءالله.»
خب ابتدای سفر امام حسین عده ی کثیری همراه امام شدند اما چه شد که ولی خدا در روز واقعه آن قدر تنها شد و تنها عده ای معدود آمادۀ گذشتن از خون خود برای لقاء و دیدار الهی بودند؟ چگونه شد جامعه ای که پیامبر اسلام را یاری کردند و به قدرت رساندند بعد از گذشتن چندسال از یاری ولی خدا دست کشیدند و بلکه عده ای از آن‌ها در مقابله با او به جنگ پرداختند؟ می‌توان از عوامل ایجاد کنندۀ این واقعۀ مهم درس گرفت و برای امتحانات بعدی خدا از جامعه آماده شد. امتحاناتی که قطعا از همه گرفته خواهد شد. خداوند متعال در سوره عنکبوت می‌فرماید: «آیا مردم گمان کردند همین که بگویند “ایمان آوردیم"، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم ( و اینها را نیز امتحان می کنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد.»
بنابراین باید درک کنیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد!
“قرآن، دو عامل اساسی گمراهی را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا»: «امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ که به زودی سرگشتگی و گمراهی خود را خواهند دید!» (۵۹ مریم). دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است:
۱- یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. ۲- دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوت رانی‌ها رفتن؛ دنبال هوس‌ها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. این‌ها را اصل دانستن و آرمان‌ها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمان خواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.” «برگرفته از بیانات رهبری در ۲۳/۴/۷۱»
اما علاوه بر این دو عامل اساسی و کلی، عوامل جزئی تر دیگری نیز بودند که یا به خاطر همین دو عامل اصلی بالا به وجود آمده بودند یا زمینه ساز این دو عامل شدند از جمله:
۱- شبهه‌ها و فتنه‌هایی که در جامعه به وجود آمده بود و مانع آگاهی صریح و روشن مردم می‌شد. مثلا یکی از شبهات رایج آن زمان جملۀ “حسبنا کتاب الله” بوده است که ضرورت وجود امامی برای شرح و توضیح کتاب خدا را مورد سوال قرار می‌داده و شک وجود داشته که اصلا چرا باید امامی باشد که مردم را به سوی هدایت راهنمایی کند و می‌گفتند: «ما که کتاب خدا در دستمان است همان برایمان کافی است.»
۲- کتمان فضایل و کرامات اهل بیت و در مقابل، با فضیلت نشان دادن دروغین شخصیت‌هایی به جای اهل بیت بود که موجب گمراهی در انتخاب مردم می‌شد.
۳- تحریف معنای دین و مسلمان بودن: تحریفی که دین را مجموعه ای از احکام ظاهری و فردی می‌دانست و فوقش تجارب باطنی و حالات معنوی و اخلاقیات محدود هم به آن اضافه می‌کرد و نقشی اجتماعی و سیاسی برای آن قائل نبود در حالیکه مسلمانی به معنای تسلیم بودن زمانی در انسان ثبوت پیدا می‌کند که انسان در مقابل ولی خدا تسلیم شود (۳۱ آل عمران). تولی به ولی خدا گوهر دین است و برای تفسیر دین باید به ولی معصوم و علمای باتقوای متصل به علم معصوم رجوع کرد و این رجوع همه جانبه است و در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی هم باید وجود داشته باشد.
۴- یکی دیگر از عوامل تنهایی ولی خدا بالا بودن هدف در دستگاه الهی است. هدف اصلی ایشان تامین شهوات و غرایز مردم نبود و گاها با آن متعارض می‌شد به همین دلیل انبیای الهی در جوامعی که ادراکشان ضعیف و تعلقاتشان به دنیا شدید بود به دلیل دعوت به معاد و جهان پس از مرگ به جنون متهم می‌شدند. با اینکه این دعوت برای انبیا بسیار گران تمام می‌شد و موجب تنهایی آن‌ها می‌شد ولی آن‌ها دست از آرمان‌ها برنداشتند و می‌خواستند انسان را به مقام اخلاص و توحید برسانند. وقتی هدف رفیع شد طبیعی است که همرهان واقعی کمتر و دیرتر پیدا می‌شوند.
۵- از سوی دیگر اولیای الهی نیز حاضر نیستند با حیله و تزویر مردم را به سوی خود جمع کنند و به هدف برسانند بلکه می‌خواهند مردم از سر بصیرت و آگاهی، خدا را انتخاب کنند تا تکلیف و رشد معنی پیدا کند. با توجه به هدف انبیا مردم نباید به قیمت تبلیغات دروغ، هدایت شوند. سیدالشهدا (ع) در حرکت خود با وعدۀ رسیدن به قدرت و غنایم، مردم را جمع نکرد، بلکه برعکس بارها در بین راه هشدار داد که پایان این راه مخاطره آمیز قدرت و حکومت نیست بلکه پایان آن شهادت است. در مقابل سفره‌ی سفیانی و ابن زیاد رنگین تر بود و پر بود از وعده‌های پول و قدرت و مظاهر دنیا و تبلیغات دروغ و فریب دادن مردم با تطمیع و تهدید و تحقیر.
ان شاءالله با عبرت گرفتن از این واقعه در امتحانات و فتن الهی موفق بیرون آییم چراکه بنای خدا بر این است که فتنه ای اتفاق بیفتند تا صفوف حق و باطل از هم جدا شوند (سوره انعام ۱۱۲- ۱۱۳). و این اتفاق صحنه را برای امتحان فراهم می‌کند. اینجاست که انسان از عاقبت خویش می‌ترسد و به نقش ناله‌های شبانه و دعاهای سحرگاهی پی می‌برد و می‌فهمد که از امتحانات خدا به جز به خدا و سفینه‌های نجات او پناهی نیست.

 4 نظر

دیدگاه‌های نمر در قبال آل‌سعود!

16 دی 1394 توسط اقای تنها...

شیخ نمر همواره در خطابه‌‌هایش رژیم سعودی را به اعمال “سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز طایفه‌ای سازمان‌یافته و منظم به‌ویژه در مناطق شرقی عربستان و به‌خصوص در دو منطقه “الاحساء” و “القطیف” متهم می‌کرد که حدود یک قرن است، بر این مناطق حاکمیت دارد.

وی همواره و بارها تأکید داشته که از گفتن کلام حق، بیم و واهمه‌ای ندارد حتی اگر در این راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شدیدترین شکنجه‌ها و آزارها و اذیت ها تا سرحد شهادت قرار گیرد.

شیخ نمر توهین به کرامت شهروندان عربستانی به‌ویژه شهروندان شیعی عربستان که از دید رژیم سعودی شهروندان درجه دو این کشور به شمار می‌آیند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندی هستند، رد و تأکید می‌کند که از کرامت و حقوق شهروندان شیعی عربستانی حمایت خواهد کرد.

وی بارها در این ارتباط تأکید کرده است که در خط اول رویارویی با ظلم و جور رژیم سعودی قرار می‌گیرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمی‌‌توان به حقوق مورد نظر خود دست یافت و عدالتی در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمی‌توانند آزاد زندگی کنند.

شیخ نمر در این‌باره در سخنان خود با استناد به خطبه “جهاد” امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید دارد که به عدالت جز از طریق جهاد دست نخواهیم یافت و حق جز با از خود گذشتگی و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد.

وی در خطبه‌های نماز جمعه خود نیز بارها گفته است که شیعیان عربستان، دیگر در برابر توهین‌ها و تعدی‌ها و تجاوزات آل‌سعود سکوت نخواهند کرد و در این باره خطاب به آل‌سعود گفت که “ما ساکت نمی‌مانیم که هر آنچه بخواهید بر سر ما بیاورید؛ هر آنچه بخواهید انجام دهید و کرامت و شخصیت ما را که با ارزش ترین چیز در زندگی ماست، زیر پا بگذارید".

شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانه‌های سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیل‌شدن آنها به بوق تبلیغاتی آل‌سعود به‌شدت انتقاد می‌کند.

وی تصریح می‌کند که مفتی‌های وهابی، ساخته و پرداخته آل‌سعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتی‌های وهابی پول می‌دهند تا با دامن‌زدن به اختلافات طایفه‌ای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفه‌ای و قبیله‌ای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت‌های آن ادامه دهند.

شیخ نمر النمر در یکی از خطبه‌هایش به خاطر مواضع و دیدگاه‌های تندش در قبال رژیم سعودی گفت که “می‌دانم فردا برای بازداشت من به سراغ خواهید آمد. خوش می‌آیید! این منطق و راه و روش شماست: “بازداشت” و “شکنجه” و “کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمی‌هراسیم. ما از هیچ چیز نمی‌ترسیم.”

وی در قبال سرکوبگری های رژیم سعودی و مخالفت این رژیم با برگزاری تظاهرات‌ مسالمت‌آمیز و تجمع‌های اعتراض‌آمیز تأکید می‌کرد که “همواره به دنبال راه‌های دیگری برای ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق‌مان خواهیم بود و تظاهرات، یکی از این راهکارهاست".

این روحانی عربستانی را باید از جمله دشمنان سرسخت “نایف بن عبدالعزیز” ولی‌عهد سابق رژیم سعودی برشمرد. شیخ نمر، همواره انتقادات شدیدی را به وی وارد می‌کرد.

وی در یکی از خطابه‌هایش شاهزاده نایف بن عبدالعزیز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش علیه مردم عربستان به طور اعم و شیعیان به طور اخص، طاغوت و ستمگری خواند که در قبرش شکنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرم‌ها او را خواهند خورد. او در همین خطبه تأکید کرد که از مرگ نایف خوشحال خواهد شد.

وی همواره در خطبه‌های نمازجمعه و خطابه هایش نه تنها از آل سعود انتقاد می‌کند بلکه از منتقدان سرسخت برخی از رژیم‌های عربی حوزه خلیج فارس از جمله آل خلیفه است.

 4 نظر

به نظر شما وحدت یعنی چه؟

12 دی 1394 توسط اقای تنها...

آیا در جامعه ای با این همه اختلافات قومی،مذهبی، سلیقه ای و غیرو اساسا بر قرار بودن وحدت چه معنایی دارد؟

چگونه می توان گفت که دو جناح سیاسی در عین حال که مشغول رقابت سختی با هم هستند، وحدت نیز داشته باشند؟

با این حساب وجود وحدت بین همه ی اقشار جامعه در وهله ی اول امری محال و نشدنی به نظر می رسد.

حال باید شما را به یک نکته توجه داد و آن اینکه اساسا معنای وحدت چیزی غیر از معنایی است که در اذهان اکثر مردم جا دارد.

وحدت تعریف شده در ذهن ما هرگز قابل جمع با اختلافهای ظاهری، تفاوت سلیقه ها و جناح بندی های جامعه نیست و حال انکه وجود جامعه ای که تمام افراد آن دقیقا مثل هم فکر کرده و سلیقه ای واحد داشته باشند، محال می باشد.

پس حالا این سوال جدی مطرح می شود که تعریف دقیق و کامل وحدت از نگاه اسلام چیست؟

در پاسخ باید عرض کرد، جامعه ی متحد ،جامعه ای است که تمام افراد آن ضمن آنکه دارای باورهای صحیح می باشند، قدرت تحمل باورهای مخالف را نیز دارا هستند.

به عبارت دیگر وجود تفکرات مختلف در جامعه نه تنها طبیعی بوده بلکه جزوی از ذات یک اجتماع می باشد و هرگز از آن نمی توان فرار کرد ، فقط نکته ی مهم آن این است افراد هر جناح فکری ،حق توهین به جناح مخالف نداشته و باید از این رذیله ی اخلاقی دوری جویند.

در واقع ما جامعه ای را یک جامعه ی متحد و یک دست معرفی می کنیم که اولا افراد آن خود را انسان کامل و بی نقص ندانسته و از سوی دیگر نه تنها نظرات و باورهای مخالف را تحمل کرده بلکه برای جناح فکری مخالف خود ارزش قائل می شوند و خلاصه می توان گفت جامعه ی متحد جامعه ای است که در آن صبر به ویژه در میان نخبگان موج می زند.

به خاطر داشته باشیم که هرگاه معصومین علیهم السلام ما را امر به وحدت کرده اند، بدان معناست که از ما صبر و قدرت یافتن برای تحمل نظر مخالف را خواسته اند.

جای بسی تاسف است که گاهی دیده می شود که صاحبان عقیده ی خاص و یا تفکر و جناحی خاص آن قدر قدرت تحمل نظر مخالف را نداشته که دست به اهانت و فحاشی به صاحبان نظر مخالف می زنند.

بی شک این چنین رفتارها نه تنها بویی از وحدت ندارد بلکه ریشه همدلی و وحدت را خواهد زد.

صبر امیر المومنین علی علیه السلام بارزترین نمونه ی مجاهدت یک مرد خدایی برای ایجاد وحدت در جامعه ی اسلامی می باشد.

امید انکه مروج فرهنگ وحدت در جامعه باشیم.یاحق

منبع"نسیم تفت”

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • رهگذر
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • بانو
  • لیلا عدالتی

رتبه

    قالب وبلاگ
    گالری عکس
    دریافت همین آهنگ

    قالب وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس